آستانه حضرت عبدالعظیم
آستانۀ حضرتِ عبدُالعظیم \ āstāne-ye hazrat-e abd-ol-azim\ ، عنوانی که بر مرقد حضرت عبدالعظیم بن عبدالله، از نوادگان امام حسن مجتبی (ع)، و بناهای وابسته و پیوسته به آن در شهرری گفته میشود.
زمینۀ تاریخی
ابوالقاسم عبدالعظیم بن عبدالله بن علی بن حسن بن زید بن حسن بن علی بن ابیطالب (ع) در روزگار امام هادی (ع) بهقصد زیارت مرقد امام رضا (ع)، و بهقولی به دستور امام هادی، خانوادۀ خود را در مدینه گذارد (هدایتی، 17) و نخست از سامرا آهنگ ری کرد (وحید بهبهانی، 196) و چون وارد این شهر شد، در محلۀ ساربانان و کوی موالی، محل برخورد سه محلۀ ویژۀ حنفیان و شافعیان و شیعیان (کریمان، 1/ 229) در خانۀ یکی از شیعیان (نوری، 614) جای گرفت، اما در همان شهر بیمار شد و چندی بعد درگذشت. تاریخ دقیق درگذشت او دانسته نیست، اما چون امام هادی میان سالهای 250-254ق/ 864 - 868م در سامرا بود و از همانجا عبدالعظیم را به ری فرستاد، نیز چون عبدالعظیم پس از امام هادی درگذشت، تاریخ فوت او میبایست پس از 254ق باشد. چندی پیش از مرگ عبدالعظیم، مردی به نام عبدالجبار بن عبدالوهاب رازی، که مذهب تسنن داشته است (کریمان، 1/ 388)، در پی خوابی که دیده بود، باغ خود را برای دفن عبدالعظیم و شیعیان دیگر وقف کرد. پس از درگذشت عبدالعظیم، جنازۀ او را در آن باغ، نزدیک درخت سیبی به خاک سپردند (وحید بهبهانی، همانجا). به همین سبب، آرامگاه عبدالعظیم به مشهدالشجرة معروف شد (مرعشی، 50). حضرت عبدالعظیم مردی پرهیزکار و دانشمند و ازجملۀ محدثانِ «مرضیّ» بود (نوری، همانجا). او روایاتی از امامان معاصر خود بیواسطه نقل کرده است. نیز محدثان بزرگی چون احمد بن ابیعبدالله برقی و ابوتراب رویانی از او سماع حدیث کردهاند. کتابهایی همچون خُطَب امیرالمؤمنین (علامۀ حلی، 64؛ نجاشی، 173) و یوم و لیلة (نوری، همانجا) به او نسبت داده شده است.
ساختمانها
باغی که پیکر حضرت عبدالعظیم را در آن به خاک سپردند، در دروازۀ باطان یا باب طاق (اصطخری، 170) یا ماطاق، بیرون از باروی ریِ عهد اسلامی واقع بود و این وضع تا حدود یک سدۀ پیش دوام داشت، چنانکه ملاحسین کاشفی (د 906ق/ 1500م) به این معنی تصریح کرده است (ص 401). نیز در نقشهای که کرپورتر، جهانگرد انگلیسی، در روزگار فتحعلی شاه از ری کشیده، مرقد عبدالعظیم را در بیرون شهر نشان داده است (کریمان، 1/ 394). اما شگفت است که بیشتر منابع جغرافیای کهنتر به این مرقد اشارهای نکردهاند. حتى حمدالله مستوفی با آنکه از مقبرۀ امامزاده حسن و ابراهیم خوّاص و یکی از نوادگان امام موسى که ظاهراً همان حضرت حمزه است، در ری یاد کرده (ص 54)، نامی از عبدالعظیم نبرده است.
مرقد حضرت عبدالعظیم همانند دیگر زیارتگاههای بزرگ در آغاز شامل بنای حرم، یعنی هستۀ مرکزی و اصلی آستانه بود که بهتدریج بناهای دیگری پیرامون آن احداث شد و به شکل مجموعهای شامل ایوانها و صحنها و رواقها درآمد. بقعۀ امامزاده حمزه و امامزاده طاهر در جنب حرم عبدالعظیم نیز جزو بناهای آستانه بهشمار میرود.
از نخستین بنای بقعه آگاهی دقیقی دردست نیست. کهنترین مأخذ مستندی که در باب بنای حرم تاکنون دیده شده است، کتیبۀ سردر آجری درگاه اصلی حرم است که در آن به بانی سردر مذکور، یعنی مجدالملک قمی براوستانی، وزیر برکیارق سلجوقی (اواخر سدۀ 5 ق/ 11م) اشاره شده است. اما در کتیبهای که در سالهای اخیر در دیوار سمت چپ همان درگاه تعبیه کردهاند، یادآور شدهاند که در نیمۀ دوم سدۀ سوم هجری بنای بقعه را محمد بن زید، داعی علوی (د287ق/ 900م)، تعمیر اساسی کرده است. اگر این مطلب درست باشد، باید گفت که داعی زیدی اندکی پس از درگذشت عبدالعظیم، بقعۀ وی را که قبلاً بنا شده بود، تعمیر کرد و شاید هم بنای اصلی آن را ساخت. گذشته از این، متخصصان پس از پژوهش در اطراف دیوار آجری درگاه اصلی حرم که دارای کتیبۀ پیشگفتۀ روزگار سلجوقی است، یادآور شدهاند که پارههایی از زیر و کنار دیوارهای آن کتیبه در اطراف درگاه ورودی، از آثار روزگار آل بویه است (کریمان، 2/ 419، حاشیه). از این رو، میتوان گمان کرد که دستکم همۀ این بخش از حرم ساختۀ آل بویه بوده، و سپس در روزگار سلجوقیان به دست مجدالملک قمی نوسازی شده است. با اینهمه، برخی گفتهاند که همۀ این سردر از آثار مجدالملک قمی و متعلق به 495- 498ق است (مصطفوی، 146) که این تاریخ نادرست به نظر میآید.
از روزگار سلجوقیان تا صفویان آگاهی درست و چندانی در باب تعمیر یا توسعه و احداث بناهای تازه در آستانه در دست نیست، ولی آشکار است که این بقعه در طی روزگار مورد توجه امیران و سلاطین ایران، بهویژه حاکمان شیعیمذهب، بوده است، چنانکه حسامالدوله اردشیر، امیر آل باوند در طبرستان سالانه 200 دینار به آن بقعه اختصاص داده بود (ابناسفندیار، 120). این بقعه در روزگار تیموریان نیز مورد توجه بوده، و آثاری از آن دوره برجای است. شاهرخ تیموری خود به زیارت آنجا رفته است (عبدالرزاق، 321).
آستانۀ حضرت عبدالعظیم در روزگار صفویان که نسب خویش را به امامزاده حمزه، فرزند امام موسى کاظم، میرساندند، بسیار مورد توجه واقع، و آثار و ابنیهای در اطراف حرم بنیاد شد، و اهمیت این بقعه همواره فزونی یافت تا در روزگار قاجار که به سبب نزدیکی شهر ری به پایتخت، سخت مورد توجه واقع شد و بیشتر بناهای وابسته به حرم عبدالعظیم و امامزاده حمزه در همین روزگار ساخته، یا تکمیل و تزیین گشت.
در نیم سدۀ اخیر نیز آستانۀ حضرت عبدالعظیم، مانند دیگر بقاع متبرکه و معروف ایران، رو به توسعه نهاد و با کشف آثار کهن و بسیار گرانبهایی از روزگار آل بویه به این سوی، بر اهمیت تاریخی آن بسی افزوده شد و متولیان وقت به توسعه و تکمیل و تزیین هرچه بیشتر آستانه و تعمیرات بنیادی بخشهای کهن و پرارزش آن چون ضریح و صندوق همت گماشتند.
حرم که هستۀ مرکزی و اصلی آستانه است و کهنترین آثار تاریخی آستانه در همین بخش مشاهده میشود، متشکل از این بخشهاست: 1. ساختمان اصلی، ضریح و صندوق مزار؛ 2. گنبد و گلدستهها؛ 3. صحنها و ایوانها؛ 4. رواقها و مسجدها؛ 5. امامزادهها، شامل بقعۀ امامزاده حمزه، فرزند امام موسى کاظم (ع) و بقعۀ امامزاده طاهر، از فرزندان امام زینالعابدین (ع)؛ 6. موزه و خزانه؛ 7. کتابخانه.
همراه با اشیاء گرانبهایی که در طی روزگار به آستانۀ حضرت عبدالعظیم اهدا یا وقف شده، کتابها و قرآنهای خطی نفیسی هم بوده است، چنانکه شاه عباس صفوی در 1037ق/ 1627م، 119 جلد کتاب وقف آستانه کرده، که 3 جلد از آنها هنوز باقی است (مرکزی، خطی، 64).
کتابخانۀ معتبر و مفصلی که گفتهاند در محل فعلی کفشکن ایوان بزرگ بوده است (مصطفوی، 158)، ظاهراً میبایست مربوط به روزگار قاجار باشد که طی آن ابنیه و بیوتات آستانه توسعه یافته است. در 1324ش کتابخانهای در شرق امامزاده حمزه تأسیس شده، که تا 1339ش دایر بوده است. در اردیبهشت آن سال در جنوب امامزاده حمزه، کتابخانهای در دو طبقه ساخته شده، که تاکنون نیز برجای است.
کهنترین قرآن خطی آستانه که در فهرست راهنمای گنجینۀ قرآن موزۀ ایران باستان ثبت شده، قرآنی است بسیار نفیس به خط نسخ و ثلث که در 940ق/ 1533م به روزگار شاه طهماسب یکم نگاشته شده است (هدایتی، 28؛ مصطفوی، 159)، نیز مجموعۀ اسناد و فرامین و وقفنامههای آستانه در کتابخانه نگاهداری میشود. کهنترین سند رسمی، فرمان شاه طهماسب دربارۀ اوقاف و تولیت آستانۀ عبدالعظیم است. کتابخانۀ آستانه بعد از انقلاب اسلامی ایران توسعۀ بسیار یافت.
دربارۀ متولیان آستانۀ عبدالعظیم پیش از روزگار صفویه، سندی مکتوب دیده نشده است. کهنترین اثری که در این باب به دست آمده، فرمان شاه طهماسب صفوی است که طی آن، تولیت مزرعهای به نام مبارکآباد در خوار ری را که طغرل سلجوقی وقف آستانه کرده بود، به سید شرفالدین واگذاشته است (هدایتی، 90). از روی فرمانهای دولتی که از عهد صفویه تاکنون برجای مانده است، میتوان سلسلۀ متولیان آستانه را شناخت که نوادگان آنها تا چند سال پیش عهدهدار تولیت این آستانه بودند.
پس از انقلاب اسلامی ایران در1357ش تولیت آستانه ازسوی رهبری انقلاب اسلامی تعیین میشود.
مآخذ
ابناسفندیار، تاریخ طبرستان؛ اصطخری، ابراهیم بن محمد، مسالک و ممالک، ترجمۀ کهن فارسی، بهکوشش ایرج افشار، تهران، 1347ش؛ حمدالله مستوفی، نزهة القلوب؛ عبدالرزاق سمرقندی، مطلع سعدین و مجمع بحرین، بهکوشش محمد شفیع، لاهور، 1365ق، ج 2؛ علامۀ حلی، حسن بن یوسف، خلاصة الاقوال فی معرفة الرجال، تهران، 1310ق؛ کاشفی، حسین بن علی، روضةالشهداء، بهکوشش ابوالحسن شعرانی، تهران، 1349ش؛ کریمان، حسین، ری باستان، تهران، 1345ش؛ مرعشی، محمدباقر، الرواشح السماویة، قم، 1405ق؛ مرکزی، خطی، ج 3؛ مصطفوی، محمدتقی، آثار تاریخی تهران، تهران، 1361ش، ج 1؛ نجاشی، احمد، رجال، بمبئی، 1317ق؛ نوری، حسین، مستدرک الوسائل، تهران، 1382ق، ج 3؛ وحید بهبهانی، محمدباقر، تعلیقات على منهج المقال، تهران، 1306ق؛ هدایتی، محمدعلی، آستانۀ ری: مجموعۀ اسناد و فرامین، تهران، 1344ش.